۱۳۸۸ مهر ۱۷, جمعه

Colophon

A.H.R

This is the first book that I wrote using XML and related technologies. The master text was written as a series of XML documents using trusty TextPad. I also used a home-grown DTD. While I was working I used XSLT to generate the web pages for the HTML site. For the diagrams I relied on my old friend Visio using Pavel Hruby's wonderful UML templates (much better than those that come with the tool. I have a link on my Web site if you want them.) I wrote a small program that automatically imported the code examples into the output, which saved me from the usual nightmare of code cut and paste. For my first draft I tried XSL-FO with Apache FOP. At the time it wasn't quite up to the job, so for later work I wrote scripts in XSLT and Ruby to import the text into FrameMaker.
I used several open source tools while working on this book—in particular, JUnit, NUnit, ant, Xerces, Xalan, Tomcat, Jboss, Ruby, and Hsql. My thanks to the many developers of these tools. There was also a long list of commercial tools. In particular, I relied on Visual Studio for .NET and on IntelliJ's wonderful Idea—the first IDE that's excited me since Smalltalk—for Java.
The book was acquired for Addison Wesley by Mike Hendrickson who, assisted by Ross Venables, has supervised its publication. I started work on the manuscript in November 2000 and released the final draft to production in June 2002. As I write this, the book is due for release in November 2002 at OOPSLA.
Sarah Weaver was the production editor, coordinating the editing, composition, proofreading, indexing, and production of final files. Dianne Wood was the copy editor, carrying out the tricky job of cleaning up my English without introducing any untoward refinement. Kim Arney Mulcahy composed the book into the design you see here, cleaned up the diagrams, set the text in Sabon, and prepared the final Framemaker files for the printer. The text design is based on the format we used for Refactoring. Cheryl Ferguson proofread the pages and ferreted out any errors that had slipped through the cracks. Irv Hershman prepared the index.

Patterns Of Application Architecture


Preface
In the spring of 1999 I flew to Chicago to consult on a project being done by ThoughtWorks, a small but rapidly growing application development company. The project was one of those ambitious enterprise application projects: a back-end leasing system. Essentially it deals with everything that happens to a lease after you've signed on the dotted line: sending out bills, handling someone upgrading one of the assets on the lease, chasing people who don't pay their bills on time, and figuring out what happens when someone returns the assets early. That doesn't sound too bad until you realize that leasing agreements are infinitely varied and horrendously complicated. The business "logic" rarely fits any logical pattern, because, after all, it's written by business people to capture business, where odd small variations can make all the difference in winning a deal. Each of those little victories adds yet more complexity to the system.
That's the kind of thing that gets me excited: how to take all that complexity and come up with a system of objects that can make the problem more tractable. Indeed, I believe that the primary benefit of objects is in making complex logic tractable. Developing a good Domain Model (116) for a complex business problem is difficult but wonderfully satisfying.
Yet that's not the end of the problem. Our domain model had to be persisted to a database, and, like many projects, we were using a relational database. We also had to connect this model to a user interface, provide support to allow remote applications to use our software, and integrate our software with third-party packages. All of this on a new technology called J2EE, which nobody in the world had any real experience in using.
Even though this technology was new, we did have the benefit of experience. I'd been doing this kind of thing for ages with C++, Smalltalk, and CORBA. Many of the ThoughtWorkers had a lot of experience with Forte. We already had the key architectural ideas in our heads, and we just had to figure out how to apply them to J2EE. Looking back on it three years later, the design is not perfect but it has stood the test of time pretty damn well.
That's the kind of situation this book was written for. Over the years I've seen many enterprise application projects. These projects often contain similar design ideas that have proven effective in dealing with the inevitable complexity that enterprise applications possess. This book is a starting point to capture these design ideas as patterns.
The book is organized in two parts, with the first part a set of narrative chapters on a number of important topics in the design of enterprise applications. These chapters introduce various problems in the architecture of enterprise applications and their solutions. However, they don't go into much detail on these solutions. The details of the solutions are in the second part, organized as patterns. These patterns are a reference, and I don't expect you to read them cover to cover. My intention is that you read the narrative chapters in Part 1 from start to finish to get a broad picture of what the book covers; then you dip into the patterns chapters of Part 2 as your interest and needs drive you. Thus, the book is a short narrative book and a longer reference book combined into one.

۱۳۸۸ مهر ۳, جمعه

هنر و معماری عثمانی


مقیاس بزرگ : مسجد سلیمانیه
مقیاس کوچک : مسجد علاالدین
شکل گیری حکومت عثمانی
امپراتورى عثمانى در نوك پيكان جبهه ی غربى اردوی تركان، که از مدت ها پیش در صدد اسلامى كردن آناتولى و به زير کشیدن امپراتوری بيزانس بودند، به آرامى پدید آمد.
پس از سقوط سلجوقيان روم در 1308 م. و افول قدرت مغولى به فاصله ی اند كى پس از آن، اميرنشین هاى كوچک و غالباً در حال خصومت با يكديگر خلأ سياسى در آناتولى را پر كردند. عثمانیان به تد ريج موقعيت خود را در غرب آناتولى محكم ساختند و قلمرو خود را تا بخش های بيزانس و قسمتهايى از خاك همسايگان مسلمان نشين گسترش دادند، همزمان پايتخت را از ازنيق- درست در مرز بيزانس- به بورسا در جنوب منتقل كردند.
وجود شماری از فرما نروايان نامجو و توانا در اواخر قرن 14 م. و اوایل قرن 15 م. آنان را قادر ساخت تا از پيامد ناشى از شکست مصيبت بار در برابر تيمور در 1402 م. جان به در برده، به درون اروپا، نخست از طريق يونان و سپس شبه جزيره ی بالكان، گسترش يابند. حلقه محاصره ی قسطنطنيه سخت تنگ بود و با نگاهى به گذشته، مدت زمانی كه اين شهر توانست در برابر محاصره تاب آورد، جالب توجه مى نمايد. سرانجام اين شهر در 1453 م. پس از نبردی طولانى و سرسختانه به دست سلطان محمد دوم (سلطان محمد فاتح) فتح شد.
نام قسطنطنيه همچنان بر سكه ها ضرب مى شد، اما حالا استانبول داعيه دار بيشترمیراث هزار ساله ی امپراتوری بیزانس بود- و اين پيام را مى شد از مساجدی كه به سرعت افق شهر را پر می سا خت، د ر يا فت. می توان گفت تأثير روان شناختى ناشى از اين پيروزی، عثمانيان را در مسير تبديل شدن به يک امپراتورى جهانى قرار داد؛ در قرن بعد آنان نه تنها خود را به عنوان حكومت اسلامی عمده بلكه به عنوان يک ابرقد رت تثبیت نمودند. و اين تنها حكومت قرون وسطى بود كه به چنين موقعيتى دست یافته و تا قرون جديد آن را محفوظ داشت.
هيچ يک از معاصران آنها، يعنى صفويان و گوركانيان، در قدرت يا وسعت قلمرو- يا چه بسا حتى ثروت- با آنان هماوردى نمى كرد. پس از گذشت مدت دو قرن يا بيشتر از سقوط قسطنطنیه،، اين امپراتوری،همچنان رو به جلو گام برمى داشت، و بیشتر حوزه ی مد يترانه را به حوزه ای ترکی تغییر داد، اما، فتوحات تركان در اروپا سرانجام در محاصره ی وين در 1683 م.، پایان گرفت. سیطره عثمانیان بر سرزمین های گشوده شده چندان قدرتمندانه بود كه حتى با وجود افول در قرن 18 م. و اوایل قرن 19 م تنها سرزمينهای كمى از دست رفت. حتی بعدها كه ترکیه را مرد بیمار اروپا لقب دادند، دارا یى عثمانيان در آسيا قاطعانه درون مرزهای امپراتوری باقى ماند.
راز اين موفقیت چه بود؟پاسخ های متعددی به این پرسش می توان داد. نخست، با وجود اینکه دولت عثمانی حکومتی کاملاً نظامی بود، به مراتب بیش از اسلاف اسلامی خود برای پیشرفت فناوری آغوش گشاده بود؛ این امپراتوری حقیقتاً مبتنی بر سلاح های آتشین بود.
دوم، حکومت عثمانی خود را حکومت اسلامی تمام و کمالی می پنداشت و قوانین دولت و شرع را به تمامی به هم آمیخته بود. عثمانیان ردای رهبری اسلام اهل سنت را از دوش مملوکان برگرفتند و سلطان عثمانی در القاب مختص خود، لقب های خلیفه را نیز داخل کرد و به خلافت عباسی که تا 1517 م. در قاهره تنها سایه ای از آن باقی مانده بود، با این همه اسلامی که از سوی عثمانیان تبلیغ می شد تنها اسلام علما که انعطاف ناپذیر و پایبند شرع می نمود ،نبود؛ سلطان از فرق صوفی مسلک خاصی پشتیبانی می کرد و با رهبران آن ها رابطه ای گرم داشت. وجود آنان ریشه در اعتقادات مذهبی عوام داشت؛ رونق خانقاه ها در قلمرو عثمانى مدرک روشنى بر این مطلب است.
سوم، دولت عثمانى علاوه بر آن که دولتی نظامی بود، دستگاه کارامد اداری، و در تمام امور دولتی سلسله مراتب کاملاً تثبیت یافته ای داشت. دستگاه عثمانى موقعیت اقليت های مذهبى را در پيكره ی سياسى حکومت رسمیت بخشید و محافظت كرد. سياستی موسوم به «دیوشرمه» به گونه اى روشمند پسران مسيحى را از سرزمين هاى مادری خود جدا می ساخت و برای خدمت در قصر شاهی یا سربازخانه ها به پایتخت می آورد. اسناد بایگانی فراوانی که از دوره ی عثمانی برجای مانده کارآمدی این دستگاه اداری را نشان می دهد، به عنوان نمونه می توان به شیوه ی مدیریت حمایت مالی از سفالگری ازنیق و یا نحوه ی اداره ی ساختمان سازی اشاره نمود.
چهارم،عثمانیان بسیار ثروتمند بودند. قلمرو آنان از مجارستان تا یمن،و از الجزایر تا عراق گسترده بود. با عوایدی که از مالیات برچنین گستره ای به دست می آمد، شگفت نیست که آنان علاقه ای جدی به قاره ی آمریکا،هند،شرق دور یا تجارت بین المللی دریایی نشان نمی دادند،هر چند این موضوع در نهایت بر ایشان گران تمام شد.
نکته ی آخر آن که عثمانیان از سلاح تبلیغ به مؤثرترین روش بهره بردند.آن گونه که از محتویات «توپقاپی سرای» یا از به کارگیری کارشناسان غربی در زمینه های هنر،علوم و فنون نظامی هویداست،آنان اندیشه ی جهانی داشتند. با این همه آنان اوج پنج قرن حکومت ترکان در قلمرو اسلامی بودند،و این میراث توانست خود را به شیوه های مختلف از اماکن مقدس مکه،مدینه و بیت المقدس را در دست داشتند،در واقع نماینده ی کل قلمرو اسلامی هم به شمار می آمدند.از نگاه اروپاییان آنان تجسم عینی کفر بودند؛
هنر عثمانی و مشکلات آن
در تاریخ هنر اسلامی،هنر عثمانی جایگاه ویژه ای دارد. این هنر به طور قطع در مقوله های عمده ای نظیر معماری،سفالگری تصویر سازی کتاب و منسوجات خصوصیات ممتاز خود را دارد و محصولات آن بر منابع عظیم مالی قدرتمند ترین امپراتوری عصر خویش گواهی می دهد.
با این همه، یکدستی جالب توجه بیشتر هنرهای بصری دوره ی عثمانی موجب تأمل است.از جنبه ی فنی غالب آنچه تولید می شد بالاترین کیفیت را دارا بود. اما گاهی اوقات همین مهارت فوق العاده فنی با توجه سرد و بی روح به ظواهر، حیات را از مقوله هنری می گرفت.
خود این کمال، کیفیت چندان جذابی ندارد. سادگی بیش از حد بسیاری از تزیینات معماری یا ترکیب سطح براق و تزیینات اندک در سفالینه های ازنیق بیان همین مطلب است.برپایه ی سرشت هنر نسبتاٌ ایستای عثمانی و نیز کیفیت فنی بسیار بالای آن معقول به نظر می رسد که نظارت دولت تأثیر مستمر و بسزایی برهنر این دوره داشته است. نکته ی مثبت این کار آن بود که اطمینان می داد تعداد بسیار زیادی از هنرمندان مشغول به کار باشند.و آثارشان از بهترین کیفیت برخوردار باشد. اما بعد منفی قضیه یکسان سازی بود، که در اکثر هنرها و به ویژه معماری صورت گرفت.
نقشه های فراوانی که در یک مرکز طراحی و در اختیار معماران قرار می گرفت از آن دوره در دست است. به گونه ای متناقض هنرمندان سطح بالا در مقایسه با هنرمندان دون خود آزادی عمل کمتری داشتند. این ها بیشتر در استخدام دربار بودند، تا افرادی که به تمایل خویش یا نیازهای بازار کار می کنند.
معماری عثمانی و شروع آن توسط سلطان محمد و ساختن کاخ ها
سلطان محمد دوم به همان اندازه که کشور گشایی را دوست داشت به کسب معارف نیز علاقمند بود و از حامیان برجسته نویسندگان و هنرمندان ترک و فارس بود. او به جز کاخی که در سال 3-1452 م . در ادرنه-پایتخت قدیمی اش- بر پا داشت. فرمان چند کاخ دیگر را نیز در استانبول صادر کرد.
نخستین آنها در سال 1455م. ساخته شد و بعد ها به قصر قدیمی«اسکی سرای» شهرت یافت. در مرکز شهر و در محلی واقع بود، که حدود 80-100 هکتار را می پوشاند و در حال حاضر جزء دانشگاه استانبول و مجتمع مسجد سلیمانیه است.در مرکز نقشه ای از استانبول که به نیمه قرن 16م. تعلق دارد ، این قصر به صورت حصار چهار گوش بزرگی با یک دروازه نشان داده شده است .درون حصار،باغ ها محوطه ای مشتمل بر چند بنای گنبد دار را در میان گرفته است.مکمل این قصر بی دفاع که در مرکز شهر قرار داشت قلعه ی «یدیکول» بود.که در انتهای جنوبی دیوار های شهر که به دریای مرمره می رسید گسترده بود. این قلعه را مطابق نقشه ی ایتالیایی به شکل ستاره پنج پر با هفت برج شاخص که مکمل آن بود ،ساختند. که با در نظر گرفتن احتمال حمله به شهر، خزانه ی سلطنتی و بخش های مسکونی خاندان سلطنتی را نیز در خود جا می داد.
مهمترین قصر محمد دوم که ساخت آن از 1459م. آغاز شد. در محلی تماشایی در رأس شبه جزیره استانبول قرار دارد.این محل با زیر پوشش داشتن 60 هکتار به دو دریا و دو قاره «زرادخانه عثمانی»،کارخانه های کشتی سازی و هم چنین مستعمره اروپایی در «گالاتا» مشرف است.این قصر که در محل دژ بیزانس قدیم قرار گرفته به «ینی سرای» یا «قصر نو» و از قرن نوزدهم به «توپقاپی سرای» (قصر توپ دروازه)،معروف بود. اتمام قصر محمد دوم تقریباً یک دهه به طول انجامید، پس از آن غالباً آن را مرمت کرده از نو شکل داده ، و برای انطباق با اسلوب های تازه بازسازی کرده اند.
به فرمان محمد دوم سه عمارت کلاه فرنگی بر گرد میدانی در باغ های بیرونی «قصر نو» بنا کردند. «سیرچاسرای» یا «قصر کاشی کاری» به شکل قصر پادشاهان قدیم ایران ساخته شد.دیگری سبک عثمانی داشت، و عمارت سوم به شکل بنا های یونان بر پا گردید.گویا در نظر داشتند تا عمارت چهارمی نیز به سبک ایتالیایی وار و به قاب بندی چوبی خاتمکاری بسازند، اما این عمارت هیچ وقت ساخته نشد.
از بین اینها فقط کلاه فرنگی ایرانی وار به پایان رسید و امروزه به «چینیلی کوشک» یا «کلاه فرنگی کاشی کاری» معروف است.، بر جا مانده است. اندازه این بنای آجری که در سراشیبی زمین و بر زیر زمین بلندی بر پا شده به حدود 36 در 28 متر می رسد. نمای اصلی آن رو به شرق قرار دارد. دو رشته پلکان به ایوان سراسری پهنی می رسد که آن را ستون های سنگی باریک نگه داشته است. ورودی سر پوشیده ، بنایی متعلق به قرن 18 میلادی ، که از روی بنای اولیه با ستون های چوبی که دوباره سازی شده بیشتر شبیه تالار در معماری ایرانی است.در این ورودی ایوان مرکزی با دهلیزی به تالار مرکزی چلیپا شکل ختم می شود.که با طاق زنی سه کنج گنبدی به ارتفاع حدود 16 متر پوشیده شده است.
مقابل ورودی اتاق شش گوشه غیر منتظمی از توده ساختمان بیرون زده است.بر محور های تقاطع ، ورودی های سر پوشیده تو نشسته ای قرار دارد که به بیرون باز می شود. در هر گوشه اتا قهای مستطیل شکلی قرار دارد. این شکل چلیپایی در طبقه زیرین با اختلاف کمی تکرار می شود.نظام فضا سازی این بنا ،که از نوعی قصر ایرانی موسوم به هشت بهشت گرفته شده تنها در نمونه های اخیر ایران و هند محفوظ مانده است. طاق زنی شبکه ای داخل نیز مرهون الگو های ایرانی است. شکوه «چینیلی کوشک» در کاشی کاری آن است.
با اینکه محمد دوم به سادگی می توانست برای تزیین کلاه فرنگی های قصر جدید خود از نقاشان ایتالیایی و کاشی تراشان ایرانی استفاده کند، گویا در طراحی و اجرای طرح مهم معماری خود در استانبول که مسجدی بود با شکوه با متعلقاتش، هر چه بیشتر سنت قدیم را پیروی کرده و کمتر از سنن کلی معماری های مذهبی تأثیر پذیرفته است. وی در عمل سنت دیرپای مجتمعی از عمارت ها را که گرد مسجدی بزرگ و آرامگاه از پیش ساخته ی سلطان تمرکز می یافت ادامه داد ،این شیوه پیش از او در «بورسا» آغاز شده بود. شکل قرار گرفتن این مسجد در مرکز مجتمع نشان دهنده ی پیوستگی سنت ساخت مساجد باشکوه که در «بورسا» و «ادرنه» رواج یافت با نمونه ی تازه ی کلیسای بیزانسی ایاصوفیه است.
بیشتر مجتمع محمد دوم در زلزله 1766م. ویران گردید. اما تا پنج سال بعد به دست مصطفی سوم از نو ساخته شد. همه آن چیزی که از تزیین مسجد محمد دوم مانده، دو قاب تزیینی نیم دایره از کاشی هفت رنگ در حیاط مسجد فعلی، که کار استادکاران تبریزی است، می باشد.
به طور کلی مجتمع فاتح نشان دهنده ی چند پیشرفت مهم در جامعه عثمانی پس از فتح قسطنطنیه است. در اینجا ، خانقاه سوای از مسجد، تا حدودی، موکول به موقعیت اطراف است.و در تباینی آشکار با مجتمع های اولیه عثمانی در بورسا است که در فضا سازی آنها توجه به خانقاه های صوفیه بود.
مهم ترین حامی معماری عثمانی «بایزید دوم»
جانشینان سلطان محمد پسرش بایزید دوم، از حامیان مهم معماری، برای دستیابی به حکومت، آلوده نزاع و برادر کشی شدند.
به فرمان وی مجتمع هایی مذهبی در «توقات»، «آماسیه» که پیش از به تخت رسیدن والی آن جا بود، ادرنه که هنوز دروازه استان های اروپایی محسوب می شود، «مانیه» و استانبول بر پا شد تنوع نقشه ی کف ونقشه ی نماد این دوره نشان دهنده ی آن است که هنوز معماری در سطحی گسترده از اهتمام های محلی بوده است. البته تمام بنا های با یزید متناسب با فرهنگ معماری عثمانی است. بنای تاریخی مهم دوره بایزید مجتمع مسجد او در استانبول است. این مجتمع نسبت به مجتمع بایزید در ادرنه یا محمد دوم در استانبول فاقد یکپارچگی در طراحی است. اما گنبد ها که به شکل آبشاری از مسجد تا صحن کشیده شده یک دستی بیشتری از مسجد فاتح از خود نشان می دهد.
گنبد
آرامگاهها يكى ازساده ترين و نمونه وارترين شكلهای معماری اسلامى درآسياى صغیر است. شكل آرامگاههای سلجوقى درآناتولى از الگوى گنبدهاى ايران پيروى مى کند، لكن درساخت آنها به جای آجر، سنگ بكارمى رود.
اغلب اين گنبدها كه درتركيه ،تربت (مقبره) نيز نامیده مى شود ازنوع كثيرالاضلاعی است و البته نشانگر شيوه ى مربعهاى گردان در يک دايره. با اين وصف شكل برخى آرامگاهها در اواخرسده ى سیزدهم مدور مى شود. دراين موارد به جاى مربعهاى محاطى مستقيمآ ازخود دايره استفاده شده است.
مناره
قالب معمول مناره در واقع پس از فتح استانبول به دست عثمانی ها، متحجر گردید. در میان شکلهای ساخته شده ، مناره ی استاندارد عثمانی دارای ظرافتی است که نظیر آن به ندرت در دنیای اسلام مشاهده می شود (سلیمیه ی استانبول ). محور استوانه ای اصلی آن که منشعب از پایه ای کثیر الاضلاع یا چهار گوش است. با یک،دو، یا حتی سه دهلیز فوقانی مدور که بر روی طاق مقرنس حمل می شوند مشخص می گردند. سقف های مخروطی کشیده که لعاب داده شده اند به قسمت سر مناره هاختم می شوند، بر روی محور ها قرار گرفته اند.تآ ثیر شنیداری صداهای گوناگون در مسجدی که چندین مناره دارد ، تشدید می گردد.
در تمام انواع مناره معماران عثمانی ترجیح دادند که فشار بر پایه ی ستون باشد. پلان پایه ستون یا پا سنگ هم معمولأ چهار گوش بوده است اما در نما دیوار ها به سمت داخل شیب داده شده اند تا حجم اضافی را بر محور انباشته کنند. این نقش پشتبند به ویژه اگر مناره در گوشه ی ساختمان قرار می گرفت مناسب بود . در واقع موقعیت معمول مناره های تکی عثمانی در گوشه شمال غربی مسجد بودمحل گوشه به این خاطر انتخاب شده است است چون گوشه امن ترین جا در برابر زلزله است.
استعمال مناره ها ، به صورت جفتی، چهار تایی و یا شش تایی حکم ابزاری را برای نشان دادن موقعیت سلطنتی ساختمان داشت.
مناره های جفتی که در کنار گنبد سلیمانیه قرار گرفته اند، هر کدام در حدود 70 متر بلندی دارند. این چنین مناره هایی در کنار یکدیگر صورت بیرونی مسجد را غنی می سازند.مناره های بیرونی که در کنار سر در اصلی واقع شده اند کوتاهتر از آنهایی هستند که در کنار گنبد واقع شدهاند. بنا براین نوعی جلوه ی هرم مانند به دست داده شده که آن هم با انتخاب یک مکان شیب دار مورد تأکید بیشتری قرار گرفته است . چنین مناره هایی ، همچنین در الگویی نمادین تر به عنوان نشانه های حیاط ، شبستان ویا تمام مسجد به کاربرده می شوندو در واقع مرز حاکمیت مذهب را در محیطی غیر مذهبی به نمایش می گذارند.

مدارس عثمانی
در قلمروهاى حکام عثمانى ساخت مدارس داراى حياط باز و حیاط سرپوشیده ادامه مى يابد. يكى از برجسته ترين مدارس داراى حياط سرپوشيده مسجد- مدرسه «مراد اول» (1363 م.) دربورسا است. اين مدرسه ى دو طبقه به شكل Lوارونه است. برروى مجموع فضاى مركزی و بالاتر ازدو طبقه ى آن گنبدى است كه به وسيله ى لچكیها روى يک ساقه ى شانزده ضلعى قرارگرفته است. در رواقها از ستونهاى بیزانسى حامل قوسهای دوقلو استفاده شده است. نماهاى جنبى دو رديف پنجره دارد. قابهاى درها وپنجره های آن داراى زينتى ازبرگ كنگر است.
كاملاً پیدا است كه اين مدرسه به وسيله ى يك معمار پيرو سنت بیزانس ساخته شده است. در مدرسه ى «محمد چلبى» در مرزيفون (1414 م.)، معمار در ديوارها چهار ايوان برجسته ى گنبددار روی دو محور مربع بنا ايجاد كرده كه به نحوى آشکار نمايانگر علامت چلييا در مربع است. به علاوه دخول به مدرسه هم ازسوى غرب انجام می گيرد كه به هیچ روى اسلامی نيست.
پایان معماری عثمانی
يكى ازشاگردان سنان به نام محمدآقا معمار از 1609 تا 1616 م. دراسپريس پيشين قسطنطنیه- كه اكنون ميدان و باغ حاوى اياصوفيه است- براى سلطان احمد اول مسجدی ساخت كه به نام اوست. محمد آقا به سال 1540 م. دريك خانواده ى مسیحى در اروپا زاده شد و نخستين باردر 1563 م. به استانبول آمد، همکارسنان بود و پس ازمرگ وى معمار امپراطورشد.
در اولين نگاه، به طرح چهارقوسى شبستان اين مسجد، صرف نظر ازچند تفاوت كوچك، بازبه ياد نقشه ى مسجد شاهزاده می افتیم. حیاط و شبستان آن به همان نحومتشكل از دو مربع است. مد خلهای حياط در همان نقاط واقع است، اما شمارگنبدهاى كوچک رواقها بيشتروجمعاً 42 گنبد است. هشت ضلعى معمول وضوخانه دراين جا نیزوجود دارد. شبستان مربعى است به ضلع 47 متر. قطرگنبد 50/23 مترو ارتفاع آن تا زيركليد به 43 متر مى رسد. از اين رو مكعبى كامل درست نمى شود. گنبد آن همانند گنبد شاهزاده برروى چهارپايه، كه قطرهركدام 5 متروتا بالا شياردار است، قرار دارد ؛چیزی كه آنها را به صورت ستونهايى عظيم درمى آورد. نيم گنبدها به جاى واقع شدن در كناردوگنبد كوچك درطرح اصلى (ممسجد شاهزاده)، پهلوى سه گنبد كوچک واقع است. فضاى مسجد به سبب پنج رديف پنجره ى دارای قوسهاى نيم دايره اى بسيار روشن و سبك است. اين روشنايى بر روى كاشی هاى آبى و سفيدی كه سراسر ديوارها را به شیوه ى ايرانى مى پوشاند، جابه جا مى شود. بعلاوه سطوح كاشى كارى شده ى آراسته به درخت سرو و گلهاى فراوان و اين شكل پیازی بزرگ كه قبلاً نیز دركتب دعاى سريانى سده های دوازدهم و سيزدهم م. وجود داشت، نمايانگرمضمون نيكبختى عرفانى است.
مشخصه ى «مسجد كبود» (مسجد- سلطان احمد) ازبيرون، بى ترديد، مناره هاى شش گانه ى آن است واقع در چهارگوشه ى شبستان و گوشه های شمالى حياط، دو مناره ى اخيرداراى دوطبقه ايوانچه است. به اين ترتیب معمار راه حلهای سلیمانیه وسليمیه را درهم ادغام كرده است. منظره ى بیرونى «مسجد- كبود» با گنبدهاى پله وارش، به گونه ى سليمانیه، احساسى ازطبقات هرمى شكل پديد مى آورد، اما نه به آن اندازه، زيرا هرم اين جا عريض تراست و مكعب آن كامل نيست. گنبد آن هم كم عرض تر و كوتاه تراست. در اين جا نیزقوسهاى بيرونى و پنج رديف پنجره ى داراى قوسهاى نيمدايره اى وجود دارد.
مسجد سلطان احمد، با گنبدهاى متعدد حياط آن كه به طورافقى گسترش يافته و با حركت صعودى نسبتاً ملایم دیگر گنبدهایش به سوی گنبد مرکزی،با مناره های شش گانه اش،مبین استمرار کاملی است از الگوی اصلی،ولی با گرایش فرهنگستانی خاصی که دیگر نشانی از نبوغ و بدعت خلاقانه ندارد. نقشه ی چهار قوسی ملهم از مسجد شاهزاده به صورت کلاسیک در می آید و تقریباً بی هیچ تغییری در «مسجد نو» که از 1597 تا 1663 م. ساخته شد نیز دیده می شود. نمای بیرونی این مسجد نمایانگر همان مضمون هرم مطبق گنبدها و پایه هاست به همراه فقط دو مناره ی سه ایوانچه ای که به شیوه ی مسجد شاهزاده در گوشه های شمالی شبستان جای دارد.
در 1756 م. ساختمان نور عثمانی به پایان رسید. در این مسجد انقلاب و تأثیری از سبک باروک فرانسه مشاهده می شود. شبستان مطابق معمول مربع شکل است و تنها یک گنبد دارد که به وسیله ی لچکی هایی برروی چهار قوس بزرگ تا حدی شکسته قرار دارد؛قوس هایی که به همراه پایه های مستحکم گوشه ها دیوارهایی مربع شکل تشکیل میدهد. صفحه ی بالای این قوس ها که به سبب رگه ای برجسته از بیرون نمایان است،یک ردیف پنجره ی بسیار دراز دارای قوس های نیمدایره ای دارد و ساقه هم واجد یک ردیف پنجره به همان قطع است. بنابراین شبستان دیگر از بیرون نه مضمون هرم را نشان می دهد و نه گنبدهای مطبق و پایه های گنبدوار را.در عوض نشانگر وحدت و سادگی قوس های متعدد پیش آمده است. مشخصه ی این مسجد صدر کوچک نیم دایره ای حاوی محراب و حیاط بیضی شکل متناسب با صدر آن است.
در معماری مساجد این ابتکاری است جسورانه اما ناپایدار. حیاط آن با رواق هایی که نه گنبد کوچک آن ها می پوشاند احاطه شده است.دو منار دو ایوانچه ای نیز در گوشه های شمالی شبستان جای دارد. روشن است که این طرح دیگر هیچ ارزشی از نظر تعیین جهت ندارد و افزون بر آن پیوستگی دیوار قبله اش دچار گسیختگی شده است.محراب آن نیز از اطراف شبستان خوب دیده نمی شود. می توان گفت که با مسجد نور عثمانیه دوره ی خلاقه ی معماری اسلامی عثمانی به پایان می رسد.
نتیجه گیری
شاخصه ی اصلی معماری عثمانی قرار گرفتن گنبد بر ساختار مربع شکل است. نظیرمناره های عثمانی به ندرت دردنیای اسلام مشاهده می شود. زیبایی این مناره ها و وسعت این گنبد ها توجه هر بیننده ای را به خود جلب می کند. مناره هایی که در کنار گنبد سلیمانیه قرار گرفته نشان دهنده ی نوعی عظمت و شکوه و بزرگی است و روح عرفانی را می نوازانند.

ويژگي‌هاي مكتب عثماني:
1گنبد خانه‌ي مركزي وسيع و فراخ
2 شبستان‌ها در طرفين گنبدخانه
3 توجه به نماي بيرون بنا (نماي بيروني پر ابهت)
4 گنبد مركزي و نيم گنبدها فرعي متعدد)طرح های ابشاری)
5 قرارگیری گنبد بر پلان مربع
6 مصالح اوليه سنگ
7 استفاده از مناره‌ها در چهار سوي بنا به شيوه‌اي بيزانسي
8 استفاده از طرح کلیسایی برای ساختمان بنا مخصوصا تاق ها و اسمانه و طرحهای سجاده ای در کف مثلا در مسجد سلطان سلیم
9 فرم های نیم دایره و غطاعی طاق ها
10 اسفاده از نقاشی بر سطح دیوارها
قونیه- تپه علاالدین - مسجد علاالدین
اینجا تپه ای به نام علاالدین است که بر بالای آن مسجدی تحت همین نام ساخته شده است. محوطه را که گرفته و بالا میرویم زنان ترک را میبینیم که سرگرم کاشتن بوته های گل بنفشه بر دامنه های تپه هستند. اینجا یکی از مهمترین مساجد صدر اسلام در آناطولی است.دز سال ۱۰۷۱ میلادی زمانی که ترکها آناطولی را فتح کردند دولت جدیدی تاسیس کردند د در اینجا سکنی گزیدند.این دولت جدید همان حکومت سلجوقی بود که در همان زمان پادشاهی بزرگتر آن بر ایران حکومت میکرد و حکومت سلجوقی کوچک بر آناطولی قلمرو گسترد.این دولت به عنوان پایتخت شهر قونیه را برگزید.این اتفاقات حول و حوش قرن ۱۳ میلادی است که برای غربیان دوره تاریک و برای اسلام و شرقیان دوره شکوفایی بزرگی بود.در سال ۱۱۲۱یکی از پادشاهان سلجوقی شروع به ساخت این مسجد کردند و سرانجام در سال ۱۲۰۰ میلادی پس از حکومت ۳ پادشاه و در دوره پادشاه سلجوقی علاالدین کیقباد ساخت مسجد به پایان رسید.بنابراین نام او بر این مسجد گذاشته شد.او یکی از مخلصان بنام مولانا بود.بنابراین یکی از علتهای معروف ماندن این مسجد ٬ارادتی بود که سلطان علاالدین کیقباد به شخص مولانا داشت.
این مسجد از ۲ بخش تشکیل میشود.بخش شرقی که در ابتدا بنا شد و دارای ۳ پنجره بود.در محل کنونی پنجره چهارم قبلا یک محراب قرار داشت.بعدا که بخش غربی بنا شد محراب به آن بخش منتقل و به جای محراب قبلی پنجره گذاشته شد.بالای سر گنبد مشاهده نمیشود بلکه بر خلاف بقیه مساجد یک سطح مسطح که با ۶۲ ستون نگه داشته شده مشاهده میشود. اینجا انگار موزه ای از ستونهای باستانی است.ترکها بعد از فتح آناطولی یک سری از آثار باستانی رومها که از دوره بیزانس مانده بود از جا کنده و به این محل آوردند و در ساخت مسجد از آن استفاده کردند.اینجا مانند موزه ای از آثار باستانی میماند.در واقع تاریخ روم و سلجوقی در این محل در هم آمیخته است.به طور مثال این ستونهایی که در عکس مشاهده میشود مربوط به ۵۲۰ قبل از میلاد مسیح است.یکی از نکات جالب معماری آن گوشه های سه گوش دیوار است که در واقع ابداع ترکها و یک نوآوری در معماری است.
معمار بخش محراب این مسجد یک ایرانی به نام محمد پسر هولان اندیمشکی است.این محراب از دو سبک معماری تشکیل شده است.در قرن ۱۳ میلادی محمد اندیمشکی بخش سرامیکی آبی رنگ آن را ساخت.اما در سال ۱۲۳۶ میلادی در پی حمله مغولها به ایران و آناطولی حکومت سلجوقی منقرض و حکومت غزنویان جاگزین شد.در آناطولی گروهی تحت عنوان بیک با مغولها شروع به جنگ کردند.۴۰ بیک به ترتیب آمدند که به آنها کارابان میگفتند و هریک هم با ایرانیها پیمان دوستی میبستند تا بر علیه حکومت مغولها یا همان غزنویان بجنگنددر قرن ۱۵ میلادی بخش دوم محراب که از سنگ مرمر ساخته شده بود را روی محراب قدیم بنا نهادند.کارابانها معتقد بودند که از نسل سلجوقیان هستند و وظیفه نجات آناطولی را بر عهده دارند.

در سال ۱۱۶۱ این منبر از چوب درخت آبنوس برای مسجد ساخته شد.پشت مسجد سرای پادشاهان سلجوقی و کارگزارانشان بوده است.که یک وضوخانه هم داشت که به شکل حوض بوده و به آن شادروان میگفتند و بالای آن شاه نشین بوده است.در ابتدا شاه و رعیت همه در کنار هم اینجا مینشستند زیرا معتقد بودند اینجا خانه خداست و کسی بر دیگری رجحان ندارد اما پس از اینکه تعدادی از افسران در هنگام نماز از پشت خنجر خوردند ٬شاه نشین ایجاد شد.
وارد حیاط مسجد میشویم.اینجا به سبک قلعه ساخته شده است.باروهایی وجود دارد که اگر دشمن حمله کرد بتوانند در آنجا پناه گرفته و از خود دفاع کنند.
در وسط حیاط مزار چند تن از بزرگان قونیه است که به شکل گنبد ساخته شده است.در کنار حیاط هم آب انبار مسجد قرار دارد.
امیرحسین رجحان